سنتور

همه ما شنيده ايم كه سنتور سازى آسان است، اما آيا واقعا نوازندگى سنتور آسان است؟ جدا از اين كه اساسا طرح چنين سوالى عوامانه است، اما با همه اين ها به نظر من اين سوال عوامانه هم نياز به جواب دارد.

به نظر من جواب اين سوال به اين بستگى دارد كه منظور از نوازندگى چه باشد؟ اگر منظور از نوازندگى صرفا پر كردن اوقات فراغت و سرگرمى و بازى كردن با ساز باشد پس نوازندگى اكثر سازها خيلى سخت نيست. اما اگر به نوازندگى به منزله بيان كردن تمام و كمال موسيقى و ادا كردن حق مطلب و زنده كردن نتهاى مرده ى روى كاغذ نگاه كنيم، آن گاه پاسخ اين سوال دستخوش تغيير خواهد شد و سنتور تبديل مى شود به يكى از سخت ترين سازها. آن هم به دلايل زير:

١- از نظر بيان و موزيكاليته: در سنتور نوازنده با ساز ارتباط لمسى مستقيم ندارد، بلكه دو تكه چوب بيجان بين او و ساز كاملا فاصله انداخته اند. اين را اضافه كنيد به نبود امكاناتى مانند ويبراسيون در اين ساز. به همين دليل بيان كردن احساس و حالت ها با اين ساز بسيار مشكل است. شمشيربازان اصطلاحى دارند كه مى گويد يك شمشيرباز خوب كسى است كه شمشير ادامه دستانش باشد نه شى اى بيجان، سنتورنواز خوب هم كسى است كه مضراب ادامه دستانش باشد نه دو تكه چوب بيجان تا بتواند آن حسى كه در لحظه از وجودش سرچشمه ميگيرد را به ساز و بعد به شنونده منتقل كند و اين فقط با تمرين هاى جدى و طولانى مدت به دست مى آيد. به قول استاد داريوش صفوت راز اين كه اكثريت سنتورنوازان، خشك و بى حس و حال ساز مى زنند همين نكته است.
.
٢- از نظر سونوريته: صداى كثيف يا تميز؟ صداى شفاف يا خفه؟ مسئله اين است! كنترل كامل آن دو تكه چوب (مضراب) هم چندان ساده نيست. اگر مضراب ها چند ميليمتر بالاتر يا پايين تر فرود بيايند، صداهاى اضافه از ساز خارج شده و به اصطلاح صداى ساز شلوغ و كثيف خواهد شد. حال اين دو مضراب بايد بعد از فرود هم بلافاصله برگردند تا مانع ارتعاش آزادانه سيم ها نشوند كه صدايى كاملا شفاف و نه خفه از ساز خارج شود. فراموش نكنيد كه سنتور سازى بسيار سرعتى هم هست و تصور كنيد در سرعت هاى بسيار بالا نوازنده بايد چقدر كنترل روى اين دو مضراب داشته باشد كه حتى يكبار هم دچار آن خطاى چند ميليمترى نشود و تازه مضراب هايش هم سيم ها را خفه نكنند!
.
٣- از نظر هماهنگى نيمكره هاى چپ و راست مغز: در بسيارى از قطعات رپرتوار سنتور و به خصوص رپرتوار معاصر اين ساز، دست چپ و راست مى توانند كاملا مستقل از هم حركت كنند و هر يك وظيفه اجراى دو بخش متفاوت را به عهده بگيرند و اين كار نيز نياز به تمرين طولانى مدت و تمركز بالا دارد.
.
٤- از نظر كوك: آيا كوك چيزى جدا از نوازندگى است؟ به نظر خيلى از اساتيد به خصوص استاد ميلاد كيايى مهارت كوك كردن دقيق ساز هم جزوى از نوازندگى است، به خصوص در اجراهاى زنده؛ البته مگر اين كه بخواهيم يك كوك كن استخدام كنيم كه او برايمان كوك كند و ما بنوازيم! مطمئنا كوك كردن هفتاد و دو سيم سخت تر از كوك كردن چهار يا شش سيم است. آن هم هفتاد و دو سيمى كه مثل تار يا سه تار يا كمانچه يا ويلن و … نمى توانيد هنگام كوك كردن، آنها را دقيقا همزمان به صدا درآوريد تا هارمونيك هاى چهارم يا پنجم فيثاغورثى كاملا واضح و آشكارا كمك كننده باشند. افزون بر اين به خاطر ساختمان اين ساز، در چند نقطه اصطكاك زيادى بين گوشى تا سيم گير وجود دارد كه باعث مى شود حركات ظريف گوشى كه براى كوك دقيق لازم است به طور تمام و كمال به سيم منتقل نشود (به نظر من روانكوك هم دردى را دوا نمى كند چون مسئله اين نيست كه گوشى را بتوانيم كم بچرخانيم! مسئله اين است كه حركت گوشى را بتوانيم به سيم درگير منتقل كنيم). مجموع اين عوامل باعث مى شود كوك كردن دقيق سنتور نياز به گوش تربيت شده و دانستن قلق ها و مهارت هاى لازم داشته باشد كه اين هم فقط با تمرين هاى طولانى مدت به دست مى آيد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *